معنی پایه رن - جستجوی لغت در جدول جو

پایه رن(ی یِ رُ)

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پایه ور — تصویر پایه ور

بلندمقام، بلندمرتبه، بلندپایه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سایه رس — تصویر سایه رس

میوه ای که در سایه رسیده باشد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سایه رو — تصویر سایه رو

در سایه رونده، کنایه از شب رو، کنایه از شب زنده دار

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از پای رنج — تصویر پای رنج

پارنج

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سایه رو — تصویر سایه رو

شب زنده دار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پایه ور — تصویر پایه ور

بلند مرتبه، بلند مقام

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

Truss

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

Basic

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

tracer

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

de base

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

versterken

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

básico

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

dasar

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

basis

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

สร้างเสา

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

พื้นฐาน

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

membuat penopang

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

di base

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

जोड़ना

دیکشنری فارسی به هندی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

trazar

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

支撑

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

irrigidire

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

básico

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

tracionar

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

基本的

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

podstawowy

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

wzmacniać

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

базовий

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

споруджувати

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

grundlegend

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

verstricken

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

основной

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از پایه زدن — تصویر پایه زدن

پایه زدن

связывать

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از پایه ای — تصویر پایه ای

बुनियादी

دیکشنری فارسی به هندی